تبادل
لینک هوشمند
قربونتون برم برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با این عنوان
ღ♥ღبهترین
کلبه عشقولانه
ღ♥ღ و
آدرس
sekseke.loxblog.com
لینک
کنید بعدش بیا اینجا هرچی میخوای بنویس توهم به طور خودکار لینک میشی باشه عزیزم؟؟؟؟
ای فدات شم
در آتش رهایم ، خدا شاهد است ! به غم مبتلایم ، خدا شاهد است ! شب است و دل و بیکسی ، وای من ! به درد آشنایم ، خدا شاهد است ! دگر صبر و تابی ، دگر طاقتی نمانده برایم ، خدا شاهد است ! دلم میگدازد در آتش ، دریغ ! به غم همنوایم ، خدا شاهد است ! شکسته است آیینه های مرا غم دیر پایم ، خدا شاهد است ! رسیده است تا نا کجا ، نا کجا طنین صدایم ، خدا شاهد است ! بگو جان ما را ز غم چاره چیست ؟ اسیر بلایم ، خدا شاهد است ! به شعر غریبم به شبهای غم ترانه میسرایم ، خدا شاهد است !
این روزا خیلی داغونم خیلی مینویسم برای دل خودم برای دلی که تنهاس برای دلی که پر از غم و غصه هس برای دلی که زود به زود میشکنه برای دلی که از همه شکسته شده برای دلی که ...
دوست دارم که.....
یه اتاقی باشه گرمه گرم ... روشنه روشن ... تو باشی، منم باشم ... کف اتاق سنگ باشه سنگ سفید... تو منو بغلم کنی که نترسم ...که سردم نشه ...
که نلرزم ... اینجوری که تو تکیه دادی به دیوار ... پاهاتم دراز کردی ... منم اومدم نشستم جلوت و بهت تکیه دادم ... با پاهات محکم منو گرفتی ... دو تا دستتم دورم حلقه کردی ... بهت میگم چشماتو میبندی؟ میگی آره! بعد چشماتو میبندی ... بهت میگم برام قصه میگی تو گوشم؟ میگی آره! بعد شروع میکنی آروم آروم تو گوشم قصه گفتن ... یه عالمه قصة طولانی و بلند که هیچ وقت تموم نمیشن ... میدونی؟ میخوام رگ بزنم ... رگ خودمو ... مچ دست چپمو ... یه حرکت سریع ... یه ضربه عمیق ... بلدی که؟ ولی تو که نمیدونی میخوام رگمو بزنم ... تو چشماتو بستی ... نمیدونی من تیغ رو از جیبم در میارم ... نمیبینی که سریع می برم ... نمیبینی خون فواره میزنه ... رو سنگای سفید ... نمیبینی که دستم میسوزه و لبم رو گاز میگیرم که نگم آااخ که چشماتو باز نکنی و منو نبینی ... تو داری قصه میگی.. من شلوارک پامه ... دستمو میذارم رو زانوم ... خون میاد از دستم میریزه رو زانوم و از زانوم میریزه رو سنگا ... قشنگه مسیر حرکتش! قشنگه رنگ قرمزش ... حیف که چشمات بسته است و نمیتونی ببینی ... تو بغلم کردی ... میبینی که سرد شدم ... محکمتر بغلم میکنی که گرم بشم ... میبینی نامنظم نفس میکشم ... تو دلت میگی آخی دوباره نفسش گرفت! میبینی هر چی محکمتر بغلم میکنی سردتر میشم ... میبینی دیگه نفس نمیکشم ... چشماتو باز میکنی میبینی من مردم ... میدونی؟
من میترسیدم خودمو بکشم! از سرد شدن ... از تنهایی مردن ... از خون دیدن ... وقتی بغلم کردی دیگه نترسیدم ... مردن خوب بود، آرومِ آروم ... گریه نکن دیگه! ... من که دیگه نیستم چشماتو بوس کنم بگم دلم میگیرهها ! بعدش تو همون جوری وسط گریههات بخندی ... گریه نکن دیگه خب؟ دلم میشکنه... دلِ روح نازکه ... نشکنش خب...؟
روزی دزدی در راهی، بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود.
آن شخص بسته را به صاحبش برگرداند.
او را گفتند : چرا این همه مال را از دست دادی؟
به کلبه عاشقانه من و زینبم خوش امدید
با من بمان این روزها با من که تنها مانده ام
تقدیر خوب را خط به خط در چشمهایت خوانده ام
هر نظری داشتید به این ایمیل ارسال کنید
amirhoseinahv@yahoo.com
dodoostdl@ymail.com
یا صفحه فیس بوک من سر بزینید و با من در ارتباط باشید
{امیر حسین وفا}
{amirhoseinvafa}
عضو شوید تا برایتان پیامک عاشقانه ارسال شود
فقط شماره همراه ایرانسل را وارد کنید